طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی
زمان ارسال : ۱۵۷ روز پیش
آقای کوئین دستانش را در یکدیگر قلاب کرد و گفت:
- همونطور که قبلا گفتم ملکه نباید متوجهی حساسیت ما بشه!
آقای دست و پا چلفتی با اینکه میان بحثشان نبود؛ اما به خوبی منظور آقای کوئین را درک کرد. بنابراین اظهار کرد:
- واقعا حق با شماست آقا در اون صورت فکر میکنه این بچه همون ولادیمیر افسانهای هست.
بعد هر سه نفرشان صدای خانم گرین را شنیدند.
- آقایون؟ غذا حاضره!
آقای ک
اطلاعیه ها :
دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقهی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خوانندهای میتونه برداشتهای متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقهی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکهی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه میشیم.
باقی فکتهای رمان به عهدهی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چارلی که مدام ملکه رو مسخره میکنه و بهش میخنده🙈
۵ ماه پیشآمینا
00سلام.مرسی این هفته سرم خیلی شلوغ بود کوئین رو یادم رفته بود🥲
۵ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
سلام💚خودمم به کلی یادم رفته بود😂😂انقدر اینجا سوت و کوره اصلا یادم نمیمونه
۵ ماه پیش
ایلما
00دیگه وقتشه چارلی وملکه م یع فکری برای خودشون بکنن 😜از بس دنبال محلول و ولادیمیر بودن خودشونو فراموش کردن😁😂